موفقیت در انجام کاری سخت
دخترم دیگه ثابت کرد که بزرگ شده .
همیشه فکر اینکه روزی می خواهم هستی رو از شیر بگیرم عذابم می داد . آخه هستی در طول شب چند بار بیدار میشد و شیر میخورد و تا بهش نمی دادم گریه می کرد .چون کسی هم پیشم نبود تا در این دوران کمکم کند به نظرم خیلی کار سختی بود .اما با پر شدن زمان شیردهی 2 سال کامل باید هرچه زودتر این کار رو می کردم . بالاخره در چهارشنبه شب تاریخ 20/7/90 تصمیم گرفتم که شاخ غول را بشکنمو دیگه شب بهت شیر ندم . اصلا باورکردنی نبودفقط شب اول چند بار بیدار شدی و نق زدی ولی دوباره زود خوابیدی و کلی از عمو و عمه ات به خاطر شیر نخوردن کادو گرفتی و تشویق شدی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی