هستی روشنی هستی روشنی ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

درباره هستی

روزنوشت 17و18/1/91

1391/1/19 11:07
نویسنده : مامان فاطمه
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم

به خاطر رسیدنمون به تهران در روز 14 ساعت 11 شب و دو روز رفتن سرکار خیلی منتظر آخر هفته بودم تا هم یه استراحتی بکنیم و هم به کارهای عقب مونده برسیم .آخر هفته ی خوبی بود . پنج شنبه عصر میخواستیم چند جا برای عید دیدنی بریم اما موفق نشدیم در نتیجه به پیشنهاد بابا رفتیم آبشار تهران خیلی قشنگ بود و ما دم غروب رسیدیم و یه کم بالا رفتیم اما چون برای شما کلاه برنداشته بودم ترسیدم سرما بخوری و زود برگشتیم خونه .ولی خوش گذشت و یه آش رشته هم زدیم تو رگ خیلی چسبید جای همتون خالی . به همه پیشنهاد میکنم جای خیلی قشنگ و دنجیه و بسیار خنک.

 

جمعه عصر هم رفتیم خونه آقای امیری عید دیدنی شما هم بی نصیب نموندی و 10000 تومن عیدی گرفتیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان محیا
19 فروردین 91 11:54
کاش این جور جاها بشه بچه ها رو با هم ببریم. آخه همدیگه رو خیلی دوست دارن و با هم باشن بهشون خوش میگذره. باباهاشونو بی خیال. خدا سلامتی بده به ما و ماشینمون. خودمون بریم خوبه.. باید دم مامان محیا عظیمی رو ببینیم..


من موافقم بریم بهشت مادران، اخه آبشار تهران بلندیه و خیلی بچه ها نمیتونن بدوبدو کنن
مامان محیا
19 فروردین 91 12:04
سومین باره دارم پیغامو مینویسم نمیاد برات. بچه ها رو تا هوا گرم نشده با هم ببریم جایی خوبه. آخه اونا همدیگرو خیلی دوست دارن و با هم بهشون خوش میگذره. باباهاشونو بیخیال. خدا بما و ماشینهامون سلامتی بده.. باید برنامه اش رو با مامکان محیا عظیمی بچینم..
محیا یعنی تمام زندگی
30 فروردین 91 9:47
سلام هستی خانوم عیدی 10000 تومانیت مبارک